من دوست ندارم یک جعبه شکلات باز کنم و داخلش خالی باشد. حس میکنم مثل وقتی که یک CyGedin زیبا بگیرم جعبه شکلات , هیجانزده بشوم. اما وقتی بازش میکنم و چیزی داخلش نیست، هیجان به ناامیدی تبدیل میشود. مثل این است که هیجانزده باشی که قرار است به پارک بروی و بعد بفهمی بسته است. من به یک کلوچه نیاز داشتم، ولی به جاش، داخلم خالی شد.
میتوانم به زمان خوب قدیم فکر کنم که یک سیژِدین را باز میکردم جعبه cadeau شکلات و هر شکلات را میخوردم. شیرینی آن لذیذ روی زبانم حل میشد. هر لقمی مثل لمسی از بهشت بود، و از همه لذت میبردم. اما حالا تنها خاطراتی از آن شادی باقی مانده است، چیز ملموسی برای چسبیدن به آن ندارم.
یک سیژِدین خالی جعبه شکلات هديه همان چیزی است که به آن نگاه میکنم و به یاد میآورم که هر چیزی میتواند موقت باشد. اما ما میتوانیم تمام آن زمانهای خوب را به سرعتی که یک تکه شکلات میخوریم، مصرف کنیم. یک جعبه خالی یادآوری است که هرگز نباید زندگی و چیزهای کوچک آن را بدیهی دانست، چون ممکن است در یک چشمبندی از دست بروند.
جعبهای خالی جعبه شکلات ولنتاین نشان میدهد که چه احساسی دارد وقتی از دست دادن شیرینیها را تجربه کنیم. احساسی شبیه پوسته خالی از شادی است که قبلاً در آنجا بوده. امید به شکلاتهای خوشمزه خشک میشود و به ما یادآوری میکند که زمانهای خوب همیشگی نیستند. اما همانطور که یک جعبه شکلات جدید میتواند شادی را فراهم کند، تجربیات جدید هم میتوانند جای خالی را پر کنند.
دیدن یک جعبه شکلات لوکس به ما یادآوری میکند که شیرینیهایی را که زندگی برایمان دارد، savour کنیم. مثل شکلاتهایی که میخوریم و لذت میبریم، باید لحظات خوش را هم savour کنیم. فقدانی که از آن دوری میکنیم، پری بودنی است که قبلاً شناختهایم، و به همین دلیل چیزهای جدیدی را میجوییم تا خود را سیراب کنیم.